محل تبلیغات شما
http://s11.picofile.com/file/8407034400/HattaAgarBeCheshmDidi.jpg
از دستشویی آمد بیرون و دیگری وقتی وارد شد برگشت به او گفت، میمردی
شلنگ آب رو که رو زمین انداختی بذاری سر جاش؟! لبخندی زد و چیزی نگفت؛
وقتی آمد بیرون، به او گفت، "اون مارمولکی که رو دیوار بود و با دیدنش ترسیدی،
توی سنگ افتاده بود؛ هر کاری کردم نتونستم بیارمش بیرون، ناچار شدم که
شلنگ رو بذارم رو سنگ تا بتونه خودش بیاد بیرون و بره بالا"

در عرض چند دقیقه ..

حتی اگر به چشم دیدی ..

رو ,گفت، ,بیرون، ,بیرون ,آمد ,سنگ ,او گفت، ,به او ,بیرون و ,که رو ,کردم نتونستم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dokhtarironii .mihanblog.com Sean's style F . N . A . CH دانستنی ها brocduckfulli tetexpachi دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده آملی elreadhuepret Christine's page هندزفری بی سیم